اخلاق نیکو

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۳:۰۱ کد : ۱۱۹۰۸ اجتماعی
تعداد بازدید:۱۰۷۰

حسن خلق آن است که فرد به اخلاق و صفات پسندیده انسانی و اسلامی مزیّن شده باشد و با خوی خوش، اخلاق نیکو و اعمال و کردار خود را تطبیق دهد و نحوه برخورد و روابط خود را با دیگران تنظیم کند. اهمیت این خصیصه به قدری است که خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را چنین توصیف کرده:

«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ »[۱].

ای پیامبر در حقیقت تو به خُلقی نیکو و عظیم آراسته‌ای.

از سوی دیگر آن حضرت نیز هدف از بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی معرفی فرموده است که:
بُعِثْتُ لِأتَمِّمَ مَکارِمَ الْأخْلاق .[۲]

و ارزش بشر را به پنج چیز دانسته است: دین، عقل، حیا، حسن خلق و ادب.
این مطلب به روشنی در همه جا هویدا است که موفق‌ترین اعضای یک جامعه کسانی هستند که از اخلاق نیکو برخوردارند. اینان هستند که در قلوب جامعه جای دارند و می‌توانند مؤثرترین افراد در جامعه باشند. اخلاق نیکو در تسکین دردها چه دردهای جسمی و چه دردهای روانی تأثیرگذار است تا آن حد که می‌تواند معالجه بیماری‌ها را تسریع کند. به همین لحاظ از شرایط لازم برای یک پرستار، داشتن خلق نیکوست. زیرا پرستار با خوش خلقی می‌تواند مؤثرتر از هر داروی ظاهری، آرامش را به روح بیمار تزریق کند.
یکی از ویژگی‌های دوستان شایسته، داشتن اخلاق نیکو است. زیرا آنان که پیمان رفاقت و انس و محبت با دیگران بسته و دست محبت یکدیگر را برای یک دوستی پایدار فشرده‌اند، تنها با اخلاق نیکو و خوشرفتاری است که می‌توانند دوستی‌هایشان را حفظ و تقویت کنند.
من ندیدم در جهانِ جست و جو هیچ اهلیّت به از خُلق نکو
راه نفوذ در دل‌ها
مولای آزادگان جهان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: من در شگفتم از کسانی که اشیاء و بردگان را با مال خویش می‌خرند ولی افراد آزاده و اشخاص را نمی‌خرند. پرسیدند یا علی چگونه می‌شود آزادگان را خرید؟ فرمود: با نیکی و خوشرفتاری .[۳] و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
ألْقِ أخاکَ بوَجْهٍ مُنْبَسِط .[۴]
با گشاده‎رویی و اخلاق نیکو برادر مؤمنت را ملاقات کن.
حکماً گفته‌اند: خوی نیک، راهی است روشن که جز به ابتهاج آن منهاج به سر منزل شرف و سَروری نتوان رسید و جز به سلوکْ آن رَخت از هاویه حیوانیت به دارالملک انسانیت نتوان کشید.
هر که در او سیرت نیکو بود آدمی از آدمیان او بود
نیکی مردم نه نکورویی است خوی نکو مایه نیکویی است
آری در سایه اخلاق نیک و خوشرفتاری است که می‌توان در قلب‌ها نفوذ کرد. خوش خلقی ضمن آنکه باعث پیشرفت امور و توفیق در کارهای شخصی و اجتماعی می‌شود، از مشقّتها و سختی‌های موجود در جریان کار می‌کاهد، بازده تلاش جمعی افراد را می‌افزاید و بالأخره به کمک آن از عهده حلّ هر مشکلی برمی‎آید.
جان تومسون می‌گوید: لحظه‌ای لبخند بزن، وقتی تو لبخند می‌زنی، شخص دیگری هم لبخند می‌زند و رفته رفته لبخند تو اشاعه پیدا می‌کند و همه مردم لبخند می‌زنند زیرا تو لبخند زده‌ای.
خُلق نکو وصف مسیحا بُوَد
روزی حضرت عیسی (عَلی نَبیِّنا وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِ السَّلام) از راهی می‌گذشت. ابلهی به او برخورد و از آن حضرت با بی‎ادبی سخنی پرسید. آن حضرت جوابش را به نرمی و با روی خوش داد. آن شخص همچنان با سفاهت تمام عربده‌کشان حضرت عیسی را نفرین و ناسزا می‌گفت. امّا آن حضرت با گشاده‎رویی و ملاطفتْ جواب آن شخص را می‌داد. شخص دیگری از آنجا می‌گذشت؛ وقتی این ماجرا را دید، گفت: ای روح الله چرا زبونِ این شخص شده‌ای؟ هرچند او قهر می‌کند تو لطف می‌نمایی و هر چند او جور و جفا دارد تو مهر می‌ورزی!
عیسی علیه السلام گفت: ای رفیق! از کوزه همان برون تراوَد که در اوست. از او صفت ناملایم می‌زاید و از من همین صفت می‌آید. من از او در غضب نمی‌شوم و او از من صاحب ادب و اخلاق نیکو می‌شود، من از او جاهل نمی‌شوم امّا او از خلق و خوی من عاقل می‌شود.
چون نشوم من ز وی افروخته او شود از من ادب آموخته
من که ز دم مایه دهِ جان شدم این صفتم داد خدا آن شدم
خلق نکو وصف مسیحا بود خصلت بد مرگ مُفاجا بود
و اینجاست که قدری به راز سخن زیبای اولین و بزرگوارترین مخلوق عالم یعنی حضرت محمدبن عبدالله خاتم النّبیین صلی الله علیه و آله و سلّم در جواب کسی که از آن حضرت درخواست سفارش کرد، پی می‌بریم که خطاب به آن شخص فرمود: پرهیزکاری پیشه کن و از خدای تعالی بترس در همه حال. گفت وصیت دیگری بفرما. آن حضرت فرمود: بداخلاق مباش و خود را از کج خلقی نگاه دار. باز عرض کرد وصیت دیگری هم بفرما. حضرت فرمود: در معاشرت با مردم خوش خلقی نمای .[۵]
اثر خوش خویی
گویند لقمان حکیم در آغاز، غلام شخص ثروتمند و نیک سیرتی بود. امّا این شخص با وجود دارا بودن صفات نیک و پسندیده، به صفت ناپسند هم مبتلا بود و آن احساس عجز و ضعف شخصیت بود.
او در برابر کوچک‌ترین پیش آمد، ناله سر می‌داد و از زمین و زمان شکایت می‌کرد. لقمان از زبونی و عجز او آزرده و دلگیر بود ولی هرگز آن را اظهار نمی‌کرد. لقمان بیم آن داشت که اگر دراین‎باره صریحاً با او گفتگو کند احساسات او بیشتر جریحه‎دار شود و نتیجه معکوس بگیرد. ازاین‎رو به دنبال فرصتی مناسب و محیطی مساعد می‌گشت. روزی یکی از دوستانش خربزه‌ای به عنوان هدیه برای او فرستاد. ولی از آنجا که وی فضائل اخلاقی و خصلت‌های نیکی از لقمان دیده و خدماتی از او مشاهده کرده بود و تحت تأثیر شخصیت لقمان قرار داشت؛ آن میوه نورس را از خود دریغ داشت و به لقمان ایثار کرد. سپس دستور داد کاردی آوردند و با دست خود خربزه را برید و با اصرار، لقمان را به خوردن آن دعوت و وادار نمود.
لقمان هم با روی گشاده و اظهار تشکر و سپاس آن را پذیرفت و خربزه را خورد تا آنکه یک قطعه از آن بیش نماند. مرد ثروتمند آن تکه آخر را برداشت و قدری از آن را برید و به دهن گذاشت. ناگهان از شدت تلخی آن فریاد برآورد و با لحنی آمیخته با تعجّب گفت: لقمان! خربزه‌ای به این تلخی را چگونه باچهره‌ای گشاده میل کردی؟ بعلاوه چرا از تلخی آن چیزی نگفتی؟ لقمان دریافت که هنگام اصلاح او فرا رسیده و نباید فرصت را از دست دهد. از این رو با نهایت ادب اظهار داشت من ناگواری و تلخی این میوه را به خوبی احساس می‌کردم و از خوردن آن رنج می‌بردم. ولی چون سال‌ها می‌گذرد و من از دست تو لقمه‌های شیرین و گوارا فراوان گرفته‌ام و از نعمتهای تو برخوردار بوده‌ام؛ اکنون شایسته ندیدم که با گرفتن یک لقمه تلخ شکوه آغاز نمایم و از احساس تلخی آن چهره پر چین کنم و لب به شکایت بگشایم. در اینجا بود که او از شنیدن سخنان لقمان به ضعف روحی و زبونی و عجز خود پی برد و در برابر عظمت روح و شخصیت والای لقمان بی‎اختیار تواضع کرد و از آن روز به اصلاح خویش و رفع عیوب و نواقص اخلاقی خود همّت گماشت.
شک نیست اگر لقمان به جای آن سخنان، انگشت روی عیب‌های آن مرد می‌نهاد یا سرزنش و ملامتش می‌کرد و شخصیت او را به باد انتقاد می‌گرفت هرگز چنین نتیجه‌ای نمی‌گرفت. به این ترتیب او نه تنها به اصلاح آن مرد موفق نمی‌شد بلکه با جریحه‎دار کردن احساسات او چه بسا ضربه روحی دیگری بر او وارد می‌کرد ضمن اینکه محبوبیت نفوذ کلام خویش را هم نزد او از دست می‌داد. این است اثر روانی یک عمل و اخلاق نیکو که هم قدرت خودسازی دارد و هم می‌تواند دیگران را هدایت کند. لذا پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
أکْثَرُ ما یَدْخُلُ الْجَنَّهَ بتَقْوَی اللهِ وَ حُسْنِ الْخُلْق .[۶]
بیشترین اهل بهشت پرهیزکاران و صاحبانِ اخلاق نیکو هستند.

آخرین ویرایش۱۹ شهریور ۱۳۹۹

نظر شما :